ساعت  00:00 : امروز 27 فروردین هست. الان تازه از خواب بیدار شدم. باز هم یک سیگار روشن کردم و شروع کردم به نوشتن

 

 

امروز میخوام تا وقتی که میخوابم ته سیگار ها رو دور نندازم بعد ببینم تا پایان روز چند تا سیگار کشیدم. الان تقریبا 2 ساله دارم سیگار میکشم. البته از سیگار خوشم میاد و حجم سیگار هایی که میکشم زیاده . اون خودش یک ماجرا داره که چطوری سیگاری شدم بنویسم؟ باشد. همون دو سال پیش بود که دچار حملات شدید میگرن شدم خیلی عذاب آور بود به  صورت سرگیجه شدید رخ میداد و در این حد بگم زیاد بود که غبطه میخوردم که زنده ام و چنین عذابی رو باید تحمل کنم. دکتر های مختلف رفتم و اسکن های مغزی مختلف دادم نتیجه اش این شد که به یه نوع میگرن نادر ارثی دچار هستم که سر درد نمیده بلکه سرگیجه میده . اونهم سرگیجه های بسیار شدید. سر درد قابل تحمل تر از سرگیجه هست. خلاصه دارو ها و درمان های مختلف جواب نمیداد هر چند روز یکبار دچار حمله ماژور میشدم . (حمله شدید) بعد یک روز که با دوستان رفته بودیم کوه یکیشون بهم گفت که مشکلی شبیه مشکل من رو داشته بعد شروع کرده به سیگار کشیدن و الان خوب شده . اولش مسخره ام میومد بهش بعد که دوباره دچار حمله شدم گفتم که من چیزی واسه از دست دادن ندارم (قبل از اون خیلی بدم میومد از سیگار و آدم سیگاری). خلاصه شروع کردم سیگار کشیدن همون اولش خیلی خوشم اومد از سیگار و اینقدر زیاد میکشیدم دچار درد های متوسط تا زیاد در ریه شدم همراه با اینکه همیشه سرفه میکردم . برای اون هم رفتم دکتر عکس قفسه سینمه ام رو گرفتم و گفت که ریه ات متورم شده . این هم بگم که یک ماه اولی که سیگار میکشیدم تاثیری توی میگرنم نداشت . ولی همزمان که دارو ها رو برای ریه میخوردم متوجه شدم میگرنم داره کمتر و کمتر میشه . ریه ام خوب شد و عادت کرد که خودش رو به شرایط جدید وقف بده و سرفه ها تقریبا از بین رفت (البته لامصب همینکه نوشتم سرفه ها از بین رفت یه سرفه کردم! هنوز سرفه رو خفیف دارم) . از اون موقع تا حالا دیگه تقریبا حمله شدید میگرنی نگرفتم هر از چند گاهی حمله خفیف دارم ولی جوری نیست که زندگی آدم رو مختل کنه. خب این دلیلی بود که سیگاری شدم هرچند سریعا بهش علاقه پیدا کردم.

چند ماه پیش بود که از وضعیت سیگار کشیدن ناراضی شده بودم اومدم ترک کردم از 40 50 نخ در روز رسوندنم به 1-3 نخ در روز و بعدش تا مدتی به هیچ . اولش خیلی وضعیت عذاب اوری بود . سر درد های بد میل شدید به سیگار کشیدن . ولی اون هم حل شد تا اینکه دوباره دچار چند تا حمله ماژور (شدید) میگرنی شدم . اینقدر از میگرن بدم میاد سریع شروع کردم به کشیدن تعداد زیادی سیگار ولی همون بد ترش میکرد . تا دوباره کم کم دوباره نخ هارو زیاد کردم و دوباره میگرن از بین رفت . و الان قطعا اگر بین میگرن و سیگار (سرطان ریه) بخوام یکی رو انتخاب کنم قطعا سیگار رو انتخاب میکنم. چون اون میگرنی که من دچارش هستم و به هیچ وجه برای تو نمیتونم توصیف کنم چطوریه اما اینطور بگم که تا جایی شدیده که دوست نداریم زنده باشیم و چنان دردی رو تحمل کنیم ؛ البته الان با خودت داری میگی درد سرطان ریه که خیلی بد تره؟ اما درجواب مثل هر آدم سیگاری دیگه ای باید بگم که من پدر پدربزرگم در روز حجم زیادی سیگار میکشیده برای تمامی سال های بزرگسالیش و حتی در بستر مرگ اما 92 سال عمر کرد. در مقابل برادرش هم زندگی بسیار سالمی داشت و سیگار نکشید اونهم دقیقا 92 سال عمر کرد. میدونیم که سیگار کشیدن برای برخی افراد ضرر نداره و مقاومت ژنتیکی دارن (مثل زنی که تا 120 سالگی سیگار میکشید اگر سرچ کنی میتونی عکس ها و زندگی نامش رو ببینی) امیدوارم اون ژن به من هم رسیده باشه. یک دایی هم دارم که در مقیاسی که من سیگار میکشم سیگار میکشه و میکشیده از قبل از 20 سالگی تا به الان که 67-8 سالش باید باشه اون مثال واضح تری هست از اینکه ببینیم چقدر این داستان ژنتیک تاثیر داره . البته اون فکر نمیکنم زیاد عمر کنه.

 

حال از این جریانات خارج بشیم. امروز خیلی کم خوابیدم تقریبا ساعت 6 بعد از ظهر خوابیده بودم تا 12 شب. من کمتر از 10-12 ساعت بخوابم در طول روز دچار سردرد و خواب آلودگی میشم . برا همین الان هم همون وضعیت رو دارم . همیشه دوست داشتم که با 6 ساعت خوابیدن نیاز روزانه ام به خواب برطرف بشه ولی متاسفانه زندگی واقعی اینطور نیست. وقتی که زیاد بخوابم (مثلا 12 ساعت) وقتی بیدار شم اگر روز باشه خیلی حس خوبی دارم . و اگر شب باشه برعکس حس خوبی ندارم . با اینکه شب بیداری رو خیلی دوست دارم اما ناراضی هستم از اینکه زندگی روزمره آدم رو مختل میکنه. به هر حال آدم یک موجود اجتماعیه. حالا دیگه وقتش رسیده برم یک وعده غذایی آماده کنم. البته قبل از اون میخوام یه سری کار های دیگه انجام بدم چون از آماده کردن غذا خیلی بدم میاد. کلا از خوردن هم خوشم نمیاد. چه میشد که نیازی به خوردن و خوابیدن نداشتیم؟ چه آرزوی کودکانه ای!

الان به ذهنم اومد که یه فیلم رو نگاه کنم . این فیلمه به نام Escape Room امتیازات جالبی نداره طبق تجربه من هر فیلمی که امتیازش بد بوده رو نگاه کردم خوشم نیومده ولی با اکثر فیلم هایی که امتیازشون خوب بوده لذت بردم. حال ببینیم این یکی چطوره ایده جالبی داره

 

 

ساعت 12 ظهر : فیلمو نگاه کردم . واقعا وقت تلف کردن بود! بازم یک مورد دیگه برای تایید اینکه فیلم هایی که امتیازشون پایینه واقعا خوب نیستند . درواقع داستانش یه چیزی تو مایه های فیلم های اره بود و معکب . کپی شده و بدون منطق با اتفاقاتی که در دنیای واقعی هیچوقت نمیتونن رخ بدن با جملاتی ضعیف که برای بازیگران نوشته شده بود. حتی بازیگراش هم بد بازی کردن.

 

گرچه الان خیلی خسته ام ولی یه حسی دارم که چند تا چیز دیگه رو بگم . اولیش اینکه الان موتورخانه ساختمون رو خاموش کردن و شب ها که من بیدارم خیلی سرد میشه . مدتیست که برای گرم کردن خونه از یک سیستم گرمایی استفاده میکنم بدین صورت که یه قابلمه پر از آب رو میذارم روی گاز بعد میذارم تا آخر بخار بشه و همینطوری که این عمل صورت میگیره خونه رو گرم میکنه . هرکسی که خونه من میاد باور نمیکنه اون قابلمه توانایی گرم کردن خونه رو داره ولی بعد از اینکه روشنش میکنم و مدتی میگذره متعجب میشن. الان اینو دارم مینویسم چون خونه رو زیادی دیگه گرم کرده وقت خاموش کردنش فرا رسیده! اینم یه عکس ازش

 

 

از بعد از اون فیلمه داشتم ویدئو های مختلف توی یوتیوب در مورد نقد قسمت اول فصل هشت گیم آف ترونز رو نگاه میکردم ولی بعد از اون شروع کردم به دیدن یه برنامه به اسم موری شو. چند ساعتی قسمت های مختلف اون رو میدیدم بعد راجبش سرچ میکردم به یه شوی دیگه برخوردم به اسم شوی جری اسپرینگر. توی موری شو زن ها رو میارن که از مردان تست دی ان ای بگیرن که آیا کی پدر بچشون هست و یا آیا در رابطه خیانت میکنن طرفین. البته با استفاده از دستگاه دروغ سنج. توی شوی دومی بازم درمورد روابطه که هوو های همدیگرو رو به روی هم قرار میدن و اینا باهم بحث میکنن تقریبا همه قسمت هاش هم ختم میشه به دعوای فیزیکی . هردو شو خیلی چرت بودن گرچه قسمت هایی ازشون خنده داره و در زمانی که نگاه میکنی سرگرمت میکنه ولی در کل الان واقعا پشیمونم که اینهارو نگاه کردم درواقع حس بدی به من دادن.

همون طور که دیشب در ابتدای مطلب هم توضیح دادم من از غذا آماده کردن و خوردن خوشم نمیاد. از دیشب تا الان یک وعده غذایی خوردم که شامل دو تا همبرگر سرخ کرده بود.

 

 

 البته گرسنگی که به آدم فشار میاره دوست داری غذا بخوری ولی من دیگه اینقدر بدم میاد از غذا آماده کردن (حتی چیز های آماده مثل نون خالی) دوست ندارم بخورم . حاضرم گرسنگی رو تحمل کنم. راستی درسته از خوردن بدم میاد ولی از نوشیدنی ها خوشم میاد. خیلی زیاد نوشابه میخورم و یا نوشیدنی های گاز دار دیگه مثل دلستر. همه رو معمولا به اندازه ی دو ماه مصرف خودم از اینترنت سفارش میدم و درب آسانسور میارن خیلی از جانب این قضیه خشنودم چون قبلا میرفتم عمده بخرم آوردنشون تا واحد واقعا عذاب آور بود.

 

الان دیگه واقعا خسته ام و نیم ساعت الی یک ساعت دیگه حتما در خواب خواهم بود . (دلیل این محاسبه اینه که من وقتی که تصمیم بگیرم بخوابم تا وقتی که واقعا برم توی تخت برای خوابیدن همیشه همینقدر زمان میبره برام جالبه چرا نمیتونم آنی تصمیم بگیرم بخوابم بعد سریع برم بخوابم؟)

 

راستی گفته بودم از سیگار هایی که امروز میکشم میخوام عکس بگیرم ازشون عکس گرفتم ولی همزمان که بخش دوم نوشتن رو شروع کردم 2 تا سیگار دیگه هم بهشون اضافه شده . حالا امشب که از خواب بیدار شدم حتما همه رو میشمارم ببینم چند تاس برام جالبه ببینم چند نخ کشیدم

 

 

خب دیگه نوشتن بخش دوم راستش رو بخوای سخت بود حال نوشتن نداشتم ولی الان خوشحالم که تکمیلش کردم. خداوندا این خوشی ها را از ما نگیر! پس من دیگه برم بقیه کار ها رو انجام بدم و فعلا دوست عزیز!


نحوه دسترسی به سرویس‌های پرمخاطب اینترنت در تلگرام

ویژه نامه ای در رابطه با الف

حجم سیگار های مصرفی و گرم کردن خانه با قابلمه

رو ,سیگار ,های ,الان ,خیلی ,هم ,که من ,    ,از اون ,شروع کردم ,سیگار کشیدن ,تصمیم بگیرم بخوابم

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پیک داستان R&P دانش-ایران آموزش فروشگاه اسباب بازی سامی تویز مهارت کودکانه مهمترین ها شرکت بسته بندی اثاثیه منزل 22638892 .. 88555612 یادداشت های یک دختر علاقه مند به روانشناسی آموزشگاه مجازی کازینو